دختری با هزار غصه

غصه ی بی بایان

روز مرگم هر که شیون کند دور و برم دورکنید؛

همه را مست وخراب از می انگور کنید؛

مزد غسال مرا سیرشرابش بدهید؛

مست مست ازهمه جا حال خرابش بدهید ؛

برمزارم نگذارید بیاید واعظ؛

پیر میخانه بخواند غزلی ازحافظ؛

جای تلقین به بالای سرم دف بزنید؛

شاهدی رقص کند جمله شما کف بزنید؛

روزمرگم وسط سینه من چاک زنید؛

اندرون دل من یک قلم تاک زنید؛

روی قبرم بنویسید و فادار برفت؛

آن جگرسوخته خسته ازاین داربرفت 

+نوشته شده در دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:,ساعت12:28توسط dokhtare tanha | |

دل من حوصله کن، داد زدن ممنوع است
کم بکن این گله، فریـاد زدن ممنوع است
بیـن این قـوم که هـر کـار ثوابی‌ست کباب
دل دلسوختـه را باد زدن ممنـوع است
تیشه بر ریشه فرهـاد زدن شیـرین اسـت
حـرفی از پیشه فرهـاد زدن ممنـوع است
بیـن ایـن قـــوم که از باکـرگی تـرشیـدند
حرفی از حجــله و دامـاد زدن ممنوع اسـت
شادی از منظــر این قوم گناهی‌ست بزرگ
بـزن آهنگ، ولی شـــاد زدن ممنوع است 

+نوشته شده در دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:,ساعت12:13توسط dokhtare tanha | |